مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام خالق نـور و قـسم به خالق نور که شـأن فـاطمهاش تا ابد بود مسـتور مقام و منزلتش کی به درک ما برسد؟ که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور که بود فاطمه نوری که زهرهاش خوانند که بود فاطمه انسان؟ که بود آیا حور؟ که بود آنـکه به بـرهـان آیـۀ تـطـهـیـر شده ست از همۀ رجس و از پلیدی دور که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست همان که پشت در خانه رو گرفت از کور چه بانویی که ز نورش جهان منوّر شد چه بانـویی که بـود مـادر قـبـیـلۀ نـور عجب حدیث عجیبی که در روایات است ز خلـق احمد و حیدر ورا بود منظور نبود در خور زهـرا به غیر شیـر خدا که هست در خور منصوره حضرت منصور خموش میشود آتش به صبح روز جزا اگر که فـضّـۀ درگـاه او دهـد دسـتـور مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف عـلی ست آینۀ آن یگـانه سنگ صبـور تمام غصه و غم از دل عـلی میرفت هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز ولی چه شد که شد از خندههای او مهجور رسید لحظۀ تلخی که پیـش چـشم علی شکست سینۀ زهرا به ضرب یک مزدور شکـست سیـنه و با آن شکـستن سیـنه شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور مـدیـنه سیـنۀ زهـرا شکست و کربـبلا شکست سینۀ خـون خـدا به سُـم ستور بـدون شک که خـدا انـتـقـام میگـیـرد به دست یوسف زهرا پس از قیام و ظهور |